یک:

درقلبم صدای تو .منعکس می شود : گرومپ!گرومپ!

از ترس عشق تو . هنوز زنده ام . نسیم من!

دو:

کشف خاطرات قدیمی مان .میان گام های چشم من .

قدم زدن درون باغ پاییزی . نگاه تو بود .

سه:

بیرونم کرده ای از شرکت دست های خود .

به استخدام نمی روم دگر . نمی شود جائی .جای دست های تو!

چهار:

اگر قربانش رفته ام . درون تابوت خویش راضیم !

زنده باد آن عشق پرتلاطم .جناب والا.مرگ!

پنج:

بوستان بوسه های شما . ویرانمان می کند ولی .

این سم کشنده را . لبانمان چه . می خورند!

شش:

مزار شش گوشه ات رابه عشق خویش مهمانمان کنید .

ماروزه داران افطارها کنیم . با بوسه ی شما .



هفت:

اللهی که بشکند دست آن کسی که ابزار عاشقان را می شکند . از نامه های عشقی گرفته تابساط پهن اینترنت!وبعد تلفن و بعد و بعد

درون خویش بارها خویش را زیر سئوال برده ام از پاره کردن نامه های عاشقانه .که یکیش بدستم رسید و از ترس پدر میان کوچه  خلوت دانشکده میان چشم های غم بار آن که نوشته بودش هزار پاره کردم که امروز نه از آن عشق که از رفتار خویش پشیمانم که راحت تر هم می شد رفتار کرد که تا این حد بدی بد بود!که اندازه نداشت و متاسفم که من آن روز منی نبودم که باید می بود .

ولابد پدرم هم همانی نیود که من تصورش را می کردم که خودش بارها نوشته بود و مادرم خوانده بود و با کمال عشق پذیرفته بود . پس راستی چطور شده بود ؟!که من من نبودم؟!

وافسوس!!از شنیدن صدائی که می ترسیدم بشنوم!و چه زنگ ها که نخورد که یکیش همین چندسال پیش بود که گفت من هم کلاس قدیمی شمایم!ومن هم نگذاشتم و نه برداشتم پشت تلفن گفتم بیست و پنج سال دیر آمدید و انگار گفته باشم غلط کرده اید تلفن را قطع کردم و بازهم نشنیدم آن روز منی که من بودم .نه!باید بودم!که گذشته بود و عشق دیگری در سرم بود و متعهدانه درکمال عشق به همسر و فرزند .ایستادم که طوفان نیاید مرا ببرد و همان .از نظر من این جا چنان فردین بودم که نگو!که نزدم و رابطه ی خودم و زندگی هارا داغان نکردم و هزار پیش داوری دیگر . که نکردم که شاید اصلا . بماند و قهرمان شدم!

ومن بازهم قهرمانم .قهرمان قهرمانان که نمی روم اینستا گرام و بدهم نیستم وخیالم راحت است و شب ها هم راحت می خوابم!که مرده شور هرچه آدم بداسا ببرد!و گاهی از شما چه پنهان آن قسمت شهرت طلبی ام می گیرد که چرا؟ مگر چه می شود و بازهم متعهدانه به عشق و خانواده چسبیده ام که نه تو داری و دیگر بیشتر ش بدردت نمی خورد که بگذار دختران و پسران!

اندیشه می کنم که هیهات پیری یعنی همین؟!

.

تو هم ای نازنین!امروز برایت بیشتر خواهم نوشت:

قدرم را بدان!از اینکه قبلا درقفس پدر و برادر گرفتار بودم و سایه ای چون عقاب .مرا تعقیب می کرد و اکنون خودم را در دام عاشقی تو گرفتار کرده ام .که این تعهد همان عشق است که دارم!که تو درمیان میلیونها نفربرای من همیشه برجسته ای که می خواهمت و می خواهم که با فرزندمان زندگی شادی داشته باشیم . مباد که مرا لحظه ای به پرزدن تشویق کنی . مباد که پرم بدهی و بایستی و تماشا کنی که پرزدن من . پرزدن به شکستن ام منجر شود که بمیرم دربی عشقی تو .

که تو همینی اگر نگاهم به زندگی دقیق باشد که قبلا همین بوده ای .و حالا هم!.

اگر دوستت دارم قدرم بدان و می دانم قدرت را که مردن درقفس نقره ای تو برای من شیرین تر از مردن در قفس های طلائی دیگر .

باشد که تا دنیا ست همین تعهدها و بال نزدن ها .


هشت:

ترومپ!

سوار خر مراد شدن .اشکالی نداشته است .

فقط نگاه کن .رم کرده نباشد او .

نه:

نامه ای از پراید:

پدرو مادر و همسر عزیزم!

                 لامبورگینی .پورشه ننه خاور و بابا بیوک عزیز .

برای چند روز ی می روم . باشد تا خود را بسازم و پرایدی دیگر برگردم!

.

مامان بنز:

خاک تو سرم!نامه رو بسوزونیم!یعنی پراید معتاد بوده؟!

بابا پژو:

زن این مدرکه!بچه مونو یدن!بریم به آگاهی خبر بدیم تا بلای بدی سرش نیاوردن!

بوگاتی:

یعنی زیر سرش بلند شده کثافت؟!بیاد می کشمش !عنتر واسه ی من نامه ی ادبی نوشته .چند روزی می روم پراید دیگری برگردم!.تو غلط کردی!با اون سابقه ی درخشانت!

ننه خاور:

پس کوفته های منو کی تو شرکت می پزه؟!

بابا بیوک:

خداروشکر مجبور نیستم لقمه های شبمو قایم کنم !دیگه راحت شدم یه چن روزی فضول خان نیستش!

لامبورگینی و پورشه:

آخ جون!مشقامونو نمی نویسیم !چن روزی ام مدرسه نمی ریم می گیم سرویسمون گم شده!پول تو جیبی مونم می دیم بستنی و آلوچه می خریم !کیف داره بابا نباشه!مامان آخ جووووووووووووون!

وپراید دردور دست ها:

هههههههههههییییی.روزگار!


ده:

رهبرم .

امید و عشق آمدبدست ما به راحتی .

باشد که با عصاره ی جان و و جود خویش .

نگاهشان داریم .



یازده:

نمیشه جای میمون منو ببرن فضا؟!

دوازده:

کمک و فرق و تفاوت و تبعیض و همیاری و بینش و آگاهی و روزه و قران کریم و پاکیزگی نفس و روشنگری و قضاوت نکردن .

واژه هائی هستند که دوباره می خواهم تعریفشان را بدانم و بروم دنبالشان و شروع کنم که بدانم .

درهمین ماه مبارک رمضان .




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

David زیست17 دوره جامع فنگ شویی کانال تلگرام دی وی دی های کنکور رایگان جدیدترین فرش ماشینی کاشان بی هیچ اندیشه ای؛دریا را بنگر... تدريس خصوصي نماشويي شرکت بهین تاش