یک:
رفته ای از داستان لیلی خود . پای .
از بس شتاب داشته ای . قلب نبردی(؟)!!!
دو:
ورق برگشت و لیلی از مدرسه. رفت .
توی مجنون ولی .همیشه دانش آموزی!.
سه:
بستم پای دلم را به دو پلک تو ولی .
پلک برهم نزدی . تا که من از عشق نمردم!
چهار:
انگشتر فیروزه ام را میان آسمان تو گم کردم .
پیدانشد تا خم نشد آسمان قامت عشقت!.
پنج:
خریده ای دوجهان مرا با نام خود یامهدی(عج).
سپرده ام دل و دین را به عشق زمان یامهدی(عج).
شش:
مزار شش گوشه ات را نبوسیده ام جز عشق .
من عاشق بوسیدن و آمدنم سوی شما یا حسین(ع)
هفت:
وچه کسی می داند آن که در انتظار است چه می کشد و چه می خواهد و چه دردی ست درد هجران و فراق از یار که خدای نیاورد که یار باشد و بدانی که کجاست و نیاید و ندانی کجاست که نتوانی بروی دیدار و دستش را به دست بگیری و مویش را ببوئی و صورتش را ببوسی که لمس عشق از این بیش نیست که واقعیت این است که بدانی هست و دارد نگاهت می کند .
چقدر شده است که بهار آمده ولی یار نه!که اسارت یار انگار پایانی ندارد .
.
چه دلها که برای سربازان سوخته و ریخته و چه دلها برای دانشجویان رفته و برنگشته .آن همسر که می رود دنبال کارو زندگی و حالا ندو کی بدو!آه که دوری غفلت نیاورد خوب است که یادش باشیم و خاطراتی که باهم داشته ایم .از لب حوض نشستن ها و هندوانه خوردن ها تا مشاجره و بحث ها و .آه که گاه دستمان قرار است سال ها نرسد که می سوزیم از غفلت داشتن ها که داشتیم داشتیم حساب نیست .دارم دارم حساب است که رفته است و گاه بی خبر تمام درزدن ها و صدای پاها معنی دار است و تمام باران ها و خیس شدن ها و بدون او حسرت.
دریغ که رفتن بد است و آمدن نیکو ولی کی می رسی که عشاق ایرانی این کی می رسی را هرروز از یار می پرسند از بس دل شوره و اضطراب میان ملت عشق ژنتیک است که همه درزن خود دارند که نباشد .لحظه ی فراق .
تو هم ای یار !مانده ایم که کی می آئی؟ نه دست بر دعا که دعا غالب برزبانمان است که انشاالله بیائی .انقلاب تو برای ما آمدنی ست که در انتظارش می سوزیم .
نه اینکه بی هدف و بی حال از روز گار خویش بگذریم که دیدارت آرزوی تک تک مان است که عبادت است و انشاالله نصیب شود که ببینیم قلبمان صاف است و امیدواریم که دیدار شما میسر شود که باور بفرمائید ما ملت لیاقتش را داریم .که اهل ولایتیم و می دانید .
دوستتان داریم و منتظرتان هستیم .انشالله به دیدار .
هشت:
ترومپ!
کلاه برنداشتی مگر از کله ی درست و حسابی!
کلاهمان چسبیده بر سرمان . می خواهی ؟!
نه:
مامان بنز:
ای وای چیکار کنم فردا کلی مهون دارم نمی دونم غذا چی درس کنم؟!!حالا باقالی قاتق که هیچی!
ننه خاور:
کوفته ام بذار تنگش!ضرر نمی کنی!
بوگاتی:
وا ننه جون! شما نقرس نگرفتی این همه گوشت خوردی؟!
پراید:
سبحان الله سبحان الله!مهمون داریم!انشالله خانم مددی هم هستند دیگه؟
بابا پژو:
بتو چه مربوطه؟ تا قبل از یده شدنت چشم نداشتی ببینی شون!
پراید:
آها!پس سمیر گرکان و مامان جونش می آن!انشالله !و گرنه ما که فامیل خارجی نداریم!
مامان بنز:
خیلی دلت می خواد بدونی؟دوستای فوق لیسانسم تو رشته ی مکانیک سیالات دانشگاه خواجه نصیر .که بودم!
پراید:
وای؟!مامان یهوئی گفتی انقد سوادو!مردم!
مامان بنز:
تا با دیپلم و فامیل خارجی و اینا داشتی بچه ها تو بزرگ می کردی .من پری روز دفاع ام رو تو رشته ی مکانیک سیالات کردم .فردام مهمون دارم!
پراید:
وا؟!
مامان بنز:
واللا!
ده:
رهبرم .
امید داریم که در انتظار عشق .
دل بسته ی مهدی (عج) شدیم و .ولایت
یازده:
دنیا برای ما خیلی بزرگ است ولی میان کهکشان ها و عالم هستی .یکی ست .
دلم می خواهد فرض کنم که ما دریک سیاره ی دیگر همزاد داریم که درست برعکس ما زندگی می کند که اگر دراین دنیا بدبختیم او دردنیای دیگر خوش بخت و اگر خوش بختیم او در دنیای دیگر بدبخت!
و اگر حد وط باشیم وجود ندارد!که ناگزیریم یکی باشیم یا خوش بخت یا بدبخت!
بعد بلطاش را بفروشند و مابرویم ببینیمش!که چقدر با خوش بختی یا بدبختی مان خوش بخت یا بدبخت اش کرده ایم .
شاید عشق در ما از همین جا شروع بشود که واقعا از عشق خود نخواهیم کسی خوش بخت بشود و یا از عشق به دیگران نخواهیم کسی بدبخت بشود.!!!
انتخاب اینجاست .من یا اوی من!!!
دوازده:
عیدتان مبارک .میلاد مبارک . دوستدارتان
خوش حال باش ! .
درباره این سایت