یک:
برگزیده شدم . تا میان دست های تو . بمیرم!
چون برف!
از عمر کوتاه خویش . جز قطره شدن.
خورشید .ندیدم!
دو:
بردی صدای قلب مرا . تا جهان خویش.
می خواستیم نشان بدهی . مردگان صدای ندارند!
سه:
میان هیا هوی دانش آموزیم . کتاب علومی .
درحال بیان نسبت جوانی و فضای زمانی.
چهار:
می خواهمت .
اگر علی(ع) . تو مرا ظلم کرده ای !!!
صدها هزار آدم اگر درکنار توست .
وقتی که من هیچم انگار .
نه علی(ع)؟.
پنج:
روی تورا یوسف فروختند به نقاش ها اگر.
من .خریدم!
تصویر تو که زیباتر از . اصل قضیه نیست!
شش:
مزار شش گوشه ات را به قلب خویش هدیه می کنم .
آرامگاه قلب من است .مزار تو . یا حسین(ع).
هفت:
قحطی عشق نبود که ما عاشقش شدیم .بودند و همیشه هستند . اما کجا علی(ع).
اما کجا امیر . علی (ع).
ما که فاطمه (س) نمی شویم که بدانیم دنیای عشق یعنی چه؟ که از دنیای پدر از عالم پیامبری ؛ علی(ع) را بخواهیم .
برویم آن دنیا که از درونش فقط خدای عالم خبر داشت و دارد.از سکوتش یک طور . از جهادش یک طور . و از عشقش یک طور دیگر.
شبیه نیستیم و شاید خدا می خواهد دریک قطعه از تاریخ این دنیا همیشه علی(ع) علی(ع) و فاطمه (س) فاطمه(س) بماند و نظیر دیگری نباشد . تا این دنیا هست .
.
ممکن است خواب بیت علی(ع) و فاطمه را دیده باشی. اتاق های تاریک و بی پنجره . خلوت های ناشنیده که غیر نتواند .
درست حدس می زنی . وقتی می رسی می بینی هنوز این یک قطعه از بهشت مانده . از گریه می گذری .
برای دیگران بوسیدن زمین؛ دیوار؛ فرش و هرچه که می بینی . چه مفهومی دارد . می بینی هرکه آمده مثل توست . باید سریع باشی.
باید سریع یادت بیاید . کجا وقت خواب ایستاده بودی. باید فریاد بزنی : خدایا شکرت که رسیدم .که توانستم این بیت را ببینم .
یکی درمدینه که کسی نمی شناخت . و دیگر کو. و یکی در سرزمین عراق .
بیت فاطمه (س) که نگو که فاطمه (س) را تو دیده بودی . نگو که همان جا علی(ع) منتظر را دیده بودی. و عشق خندیده بود وقتی تو اشک می ریختی . به حزن مخلوط با عشق . درجریان یک زندگی . امیر . علی(ع).پدر. و همسر . کاش ما بودیم ولی خدا می خواست که شما در آن قطعه از تاریخ و ما در حسرت آن دوران بمانیم .
نگاه می کنی . فاطمه (س) نیست !!! روبروی بقیع اشک می ریزی و روضه آقای سماواتی را می شنوی . اشک از جگرت بر می آید و غم می بارد . روی مدینه ولی اگر نبود .کدام عشق تورا کشیده بود که بیاورد آن سوی پیامبر (ص) و این سوی بانو فاطمه(س) و فرزندان .
دست می کشی که اشک هایت را پاک کنی ولی نه. اشک بریز که زمان ریختن اشک توست . که غم اگر غم باشد غم فاطمه(س). آن همه اضطراب دلداگی به پدر. به همسر و به فرزند . که یکی هم می توانست بعضی شود که هرگز گشایشی برایش نیست .
شهری که نمی خواست ولی خواست . من باورت می کنم فاطمه جان (س) . که اگر بی نشان رفتی دریغ از مردمی که حق اولاد پیامبر نشناختند . دریغ از مردمی که چه می دانستند آن قدرنعمت و توجه خدا دورو برشان را گرفته که آن همه نعمت تا الان . بازهم نمی دانند . آن دنیا دنیا ی غریب خودشان است . نه شما و ما .
نگاه می کنم که فاطمه (س) هست آن قدر که وقتی می گذرم که بر گردم زیر لب می گویم دوباره انشالله دوباره . انشالله دیدار بعدیکه پذیرائی مردم مدینه را به حساب عشق . نمی گذارم .
بانوی من فاطمه (س) .
می دانم که بلد نیستم که واقعا بدانم به عنوان یک زن چطور مثل شما باشم . کدام صبر و کدام جرات می تواند مرا مثل خاندان شما کند ولی این جرات و شجاعت را دارم که فریاد بزنم . می خواهم و سعی می کنم .
می دانم خدای خشنود است که من در ابتدای عشق همیشه درهمان مرحله ی اول . سعی هستم .
بانوی من فاطمه(س).
دستم را بگیرید و کمکم کنید .آن قدر که همیشه بوده اید . بازهم باشید .
دوستدارتان . سیده لیلا
هشت:
ترومپ!
نمی دانستی جفای روزگار .
انگار روزگار بد ندیده بودی .
نه:
مامان بنز:
پراید جان من تصمیم گرفتم بیمه عمرم رو به نام تو بکنم .
بوگاتی:
نه مامان جان انشا لله بعد صد سال زنده باشید . تا باباپژو هست زندگی خوبی داشته باشید .
مامان بنز:
نه بوگاتی جان من تو این دنیا یه پراید که بیشتر ندارم .
ننه خاور:
چی میپی بنزی؟ پس تیبا تو کانادا چی؟ فکر کردی هرکی تو خارجه مرده؟ مگه خودت خارج نمی ری؟
مامان بنز:
خوب وضعیت تیبا خیلی عالیه . رفته حالی ام از من نمی پرسه . بازم همین بوگاتی و پراید!
پراید:
مامان !وقتی اتفاقا ازاین دریچه داری یه چیزی رو به من می بخشی بیشتر ناراحتم می کنی . من صدقه بخورم؟!!!
بابا پژو:
بنزی جون من ام بیمه عمر دارم ولی همه توش سهم دارین . اگه صد میلیون باشه کلا نفری ده میلیون بعد من بهتون می رسه!!!
بابا بیوک:
دعوا نکنید . ما خودروایم!!! حالا کوتا بمیریم . مردم رفتن تو اگزو ژیان موتور جت گذاشتن . ماکه همین طور سرخود از جت بالاتریم!پاشین ببینم!
ده:
رهبرم .
در اقیانوس عشق ملت ایران .
توانائی بیداری و تلاش . داریم.
یازده:
وقتی که فکر می کنم به خدا . می بینم بعضی عبادتا صد سال حرف با شیطانه!!! پاشدن و نشستن با ذلت . جهت ریا!
دارم بعضیارو می بینم .گاهی نه اندک و نه زیاد که وقت ندارن . ولی وقت می ذارن جهت زندگی ملت . ما چه می دونیم اون پشت مشت ها زندگیا چطوریه؟ فقط خدا می دونه عبادت و دعای بعضیا درحق بعضیای دیگه چقد می گیره . ازاون نماز و دعای خودشون . صدهزار برابر بیشتر تر!!!!
دوازده:
نشسته بودیم تو فضا یهو دیدیم علیرضا شیرازی مون داره می زنه تو سرش .گفتیم وای بلیگفای فضا . باز خاک تو سرش شد!!!!
بعد دیدیم اومد گفت: اه ببخشید من بدبخت چه گناهی کردم هی باید گزارش بگیرم فضای مجازی فضا داره میشه پیغوم پسغوم فامیلی !!!
ضمن خنده و شوخی با ایشون گفتیم : بابا ما که چهارتا خونواده بیشتر نیستیم همین فامیل.آه فامیل!!!
خوب بگو بهجت خانم جون از زمین هوس فضای مجازی فضارو نکنه . همین!!!
تصاویر شهر زیبای نوشهر از فضا!!! بعد تهران سرای من!!!
درباره این سایت